رمان آشوب آرام
رمان آشوب آرام
در بخشی از کتاب رمان آشوب آرام میخوانیم:
وقتی حال نگار بهتر شد برگشتم خونه. ساعت تقریبا ۹ شب بود و میدونستم آرشام بیصبرانه منتظر دعواست. تو ترافیک گیر کرده بودم. کلافه پاهامو تکون میدادم. از استرس ناخونامو میجویدم. ترافیک ساعت ۹:۱۵ آروم آروم باز شد و من با سرعت به سمت خونه رفتم. یه ماشین پلیس و دیدم که مامور داره اون تابلوی کفگیر مانند و به نشونه ایست تکون میده. پوف کلافهای کشیدم و وایستادم. مامور اومد کنار ماشین و گفت:
- سلام خانوم شب بخیر. گواهینامه، کارت ماشین، بیمه
- سلام چشم
کارت ماشین و بیمه رو از توی داشبورد پیدا کردم و دادم و تو کیفم دنبال گواهینامه گشتم.
حدود چند دقیقه بعد گواهینامه رو از توی کیف پولم پیدا کردم. نفس راحتی کشیدم و گواهینامه رو دادم بهش. ممنونی گفت و رفت سمت ماشین پلیس و تو دستگاه دکمهای رو میزد. وای اگه آرشام بفهمه جریمه شدم کلمو میکنه. سعی کردم خودمو آروم کنم تا استرس نگیریم. چون دکتر گفت استرس خطرناکه برام. از تو آینه داشتم نگاش میکردم که یهو ماشینی شبیه ماشین آرتا ترمز کرد. وقتی پیاده شد فهمیدم خود آرتاست.